...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

نَفَسَت را سر گلدسته ی دل قبله نمــا ساختـه ام


نَفَسَت را سر گلدسته ی دل، قبله نمــا ساختـه ام 


روزگاری ست که از جامِ غمت، تیرِ بلا ساخته ام


*  *  *


چون تو در بازیِ دل حاکـــم و میدان داری...


شَهِد الله ، در این معرکه ی سخت، کمان باخته ام*



---

پی نوشت:

* کنایه از تسلیم شدن


یا مقلب القلوب و الابصار



جز غم و رنج زمان،عاشق بیچاره چه بُرد


... خبر آمد سوی شیرین که فرهاد بمُرد


"رنجم از باد خزان در چمنِ دهر" ولی


گلِ بی خارِ منی، چهره ات این درد ببُرد