...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

غزل "دل رمیده"

 


الا که صبحِ نگاهت شبانه بیدار است 

طلوع کن،ز فراقت زمانه بیمــار است 

 

دل رمیده ی پروانه وار من هرشب 

غلام درگهِ شمع و ز سایه بیزار است 

 

به بوستان فلک هر زمان که بردم راه 

گلِ جمال تو را دیده ام که بی خار است 

 

بهای چشم ثمینت که گویدم,هیهــات 

مگر که جایِ حساب و کتاب و دینار است؟ 

 

گدای کوی توام رنجش و ملالم نیست 

هر آن گدایی کویت نکرده بیکار است

 

به چشم خویش بدیدست ساعد این بازار 

زیان ببرد هرآنکس غریب و بی یار است 

 


آمل

1387/11/1

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:59

قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد