...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

غزل "آب خضر"


ای مه شمیم مویت از پیش مست ترم کرد 

رخسـاره نکویت بیمـــار بستــــرم کـــــرد 

 

چون گل به خاک قلبم رستی و بهر تسکین 

منت نهــاد دوران،آن خاک بر ســرم کــــرد! 

 

همچون  کبوتر عشق پر برده در هوایت 

ناگه غم فراقت بی بال و بی پرم کـــرد 

 

از بس که در نمازم نام تو بر زبان است 

در جمع زاهد و پیر زندیق و کافرم کــرد 

 

فریاد از این مناعت چون خاک سرد ما را 

از کهتــــری رهاند و یکباره مهترم کـــرد 

 

سرمیکشم ز داغت،پیمانه ی فراقت 

نورِ تو و چراغت،این راه رهبرم کـــرد 

 

من تشنه زادم اما جویای آب خضـرم 

لعل گرانبهایت سیراب کوثـــرم کــــرد 

 

ساعد ردای عشقت چون برکَنَد که او را 

خیاطِ سرنوشتم یکباره در تنـــــم کرد... 

 

آمل

۱۳۸۷/۴/۲۰

نظرات 2 + ارسال نظر
اکابری پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:52 http://akaberi.mihanblog.com/

سلام

حالتون چطوره اقای محمد سعید
احسنت شعر بسیار پر احساسیه

چون گل به خاک قلبم رستی و بهر تسکین
منت نهاد دوران،آن خاک بر ســرم کــــرد!

البته جاهایی احتیاج به ویرایش داره

سالم و سلامت باشید انشالله

محمدسعیدشیخ چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:27

آقای اکابری متشکرم از اینکه به ما سر زدین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد