...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

...صیام عشق...

سروده های من و سایرین

رباعی "تو"



آشفتـــه دلم را تو سر و جــان دادی


محتـــاج به زیره را تو کرمــــان دادی

بشکسته سفینه را در این بحر طویل


با روی گشاده ات تو سکــان دادی..


آمل
محمدسعیدشیخ

غزل "ماتم عشق"


ای زلف تو چون چلّه و احساس برانگیــز

عطر نَفَست همچو مسیحاست دل انگیز


آن شرجیِ چشمان تو چون نیمه مرداد

مردادِ تــو صد طعنــه زنـــد بر منِ پاییــز


"ای اشک تو ام باده و چشم تو پیاله"

دُرّ از نِـگهت ریــزد و دامانِ تو گلریــز


هر لحظه نَمی از بَصَرم گشت سرازیر

ای بغض فروخورده به یکبـــاره فروریز


تیر مژه ات چون نوک پیکان دو لب تیز

آن پیچ و خم زلف تو هر لحظه بلاخیز


صد لشگر چین از قدمت گشت هراسان

تو فاتــح میدانی و تو خســرو ی پرویــز


"ساعد" به گریبان دِلش دست بیفشان

وز هرچه بجز ماتم عشق است بپرهیز



آمل

1389/8/30